بخاطر اومدن کرونا، یک ماهی هست که توی قرنطینه خانگی به سر میبریم... اوایل خیلی بهانه میگرفتی بری خونه خاله همسایه و مدام گریه میکردی ... ولی کم کم عادت کردی و در خونه رو هم باز نمی کنی و میگی کرونا میگیرتمون😁 یک روز توی هفته قبل رفتیم پشت بوم و توپ بازی کردیم ولی بخاطر ایزوگام انعکاس نور زیاده و چشم رو اذیت میکنه... امروز تصمیم گرفتیم بریم نهار رو بیرون بخوریم.. یه جایی پیدا کنیم که کمتر توی رفت و آمد و دسترس مردم باشه.. پشت شهرصنعتی ، توی کوهها جای مناسبی بود.. نشستیم یک ساعتی و شما یه کم توپ بازی کردی و برگشتیم... بهت خوش گذشته بود و هر روز ظهر میگفتی بریم ناهار رودخونه ...